فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Brain Death

ˈbreɪnˈdeθ breɪndeθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun phrase
    مرگ مغزی
    • - to be brain dead
    • - از نظر فعالیت مغزی مرده بودن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد brain death

  1. noun cerebral death
    Synonyms: irreversible coma, local death, somatic death

ارجاع به لغت brain death

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brain death» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brain death

لغات نزدیک brain death

پیشنهاد بهبود معانی